😍عسل😍

دو دست اش عسل ، لب ها عسل ، گردن عسل
جای پوست انداخته او را خدا در تن عسل

هر ده انگشتش عسل ، چشمش عسل ، پایش عسل
شیرین میگردد بماند هر کجا ناخن ، عسل

بوسه کردم روی لب هایش لبانش داغ بود
حرف زد بسیار با شیرین لبش با من عسل

من تعجب میکنم تابستان با عرق
زنده میماند چگونه زیر پیراهن عسل

های و هوی افتند میان مردم بیخود شوند
تا که اندازد قدم در کوی و در برزن ، عسل
دیدگاه ها (۱۱)

❤عشق آخر❤

🧡بر باد رفته🧡

🖤عروس خون🖤

❤❤بر هم زن❤❤

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط